کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین     قالب شعر : غزل    

به عشق حضرت خیبرشکن آن شافعِ محشر            رسیدی! زینتِ بابا تـو را نامید پیغـمبر

ملائک بوسه بر قنداقه‌ات دادند و جبرائیل            گشوده بر فراز ساحتِ گهواره بال و پر


پدر؛ سرمایهٔ رأفت؛ قـسیم ٱلنار وٱلجـنّه            خدا هم حیفش آمد که نباشد صاحبِ دختر

تمام آیه‌ها در گوشِ هم یک عمر می‌خوانند            علی قرآن ناطق بود و زینب؛ کوثرِ حیدر

تو بنت ٱلفاطـمه نور دلِ إنـسیة ٱلحـورا            برایت نیست هرگز غیر زهرا مادری بهتر

اگر نازل شدی بر خانهٔ ارکانِ خلقت حکمتش این بود            که باشد جمع روحِ پنج تن در جانِ یک پیکر

شدی ناموس اهل ٱلبیت! دُرّ نابِ نایابی            تو زینت بخشِ اصحاب کسایی؛ بالأخص مادر

یقولُ إنّما…خواندی و در پاکیِ اهل ٱلبیت            ندارد آیهٔ تطهیر حرفی غیر از این دیگر

کلامت وارث نهج ٱلبلاغه! مطقن و گیرا            چه برّنده ست لحن خطبه‌هایت! گوش شیطان کر

صلابت از حیا و از وقارت میشود جاری            شکوهِ چادرت یادآورِ کعبه ست پا تا سر!

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

کـوثـر قـرآن بکـف ساغـر گرفت            گـوئـیـا قدر است قـرآن ‌سرگرفت
فــاطــمــه اُمّ ابـــیــهــای رســـول            از دل بـحــر ولا گـوهــر گـرفـت


زیـنـت دامـان پـاک حـیــدر اسـت            بر عـلی ‌و فاطمه این ‌دخـتر است
زن مـگـو مـرد آفــرین روزگــار            بر شـهـیـدان تا ابـد بال‌ و پر است
پای تا سر حـیـدر دیـگـر شده‌ست            بر امـیـرالـمـومنین کـوثر شده‌ست
حــافــظ جــان امــامــان هـــمـــام            در حمایت‌ هـمچنان ‌مادر شده‌ست
مـاه پـیـشـانی؛ زبـانـش ذوالـفـقـار            صابرست و صبر را گـشـته مدار
چـون عــلـی آئـیـنـه‌دار نــور بـود            بـا حــســیـنـش آمــده پــای قــرار
عــالـم ایـجـاد مــات زیـنـب اسـت            با حـسـین بودن حیات زینب است
این شعار زینب است تا روز حشر            بی‌حسین بودن مـمات زینب است
این عـلـم بر دوش در شام بلاست            خـواهـر شـاه شـهــیـد کـربـلاسـت
انــقــلاب ســرخ شــاه عـشــق را            حـافـظ و بنـیـان گـذار بـا وفـاست
کـوه را ویـران کـنـد با یک نـگـاه            وقــتـی از ســیــنـه کـشــیــده آه آه
مستجاب الدعـوه کار کوچکی‌ست            چون ‌کنیزش ‌بر همه‌ شد خضر راه

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

روی دست عاشقی هرگز ندیـدم منصبی            هر کسی عاشق نشد اصلا ندارد مذهبی
عشق یعنی کیمیاگر، عشق یعنی معجزه            مرگ یعنی زندگی بی‌عاشقی روز و شبی


آسمان عشق می‌ارزد به هر هفت آسمان            تا درخشان است در آن مثل زینب کوکبی
ای دل دیوانه خاک پای زهرا را ببـوس            هرکه این روزی ندارد کی بگردد زینبی؟
بـندۀ آن شـیـر بـانـوی دلـیـرم که نـشـاند            حاء و سین و یاء و نون را همّتش بر هر لبی

بانی سینه‌زنی و روضه و دم زینب است
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است

نور می‌بارَد خدا کوثر به کوثر داده است            بر تمام آفـریـنـش شور دیگـر داده است
لرزه افـتـاده بـه جـان ابـتـران رو سـیـاه            حق دوباره یک خدیجه بر پیمبر داده است
قدر زر، زرگر شناسد، قدر زینب را علی            دختر مرد آفرین را حق به حیدر داده است
هر چه در زهرا و حیدر هست را عیناً خدا            بی‌برو برگرد بر این شیر دختر داده است
جـای لالایی ببـین زهـرا بـرای زیـنـبش            نغمۀ جانم حسین جانم حسین سر داده است

چشم ثـارالله روشن، آمـده هم سنـگـرش
آمده سرحلـقـۀ جـان بر کـفـان لـشکـرش

کس ندیده مثـل زینب پـای تا سر فاطمه            بعد زهرا هم به خانه داشت حیدر، فاطمه
خُلق و خویش، مهربانیش، حیا و عفّتش            فـاطمه در فـاطمه در فـاطمه در فـاطمه
دشمن شـیـر خـدا از غـیـرت او ذلّـه شد            در نـماز عـشـق کـرده اقـتـدا بـر فـاطمه
دختری را مادری کرده است خیلی برتر از            مـریم و آسـیـه و حـوا و هـاجـر فـاطـمه
هر چه آمد بر سرش دست کسی معجر نداد            فخـر بر زینب کند تا روز محشر فاطمه
هر زمانی‌که عقیله روبرویش می‌نشست            خـویش را از آیـنه می‌دیـد بهـتر فـاطـمه

خَلفا و خُلقا همه گـفتند زهرا منظر است
پس مزار زینب کبری مزار مـادر است

عالمی محـو کـمال بی‌بـدیـل زینب است            عقل می‌نازد به خود وقتی عقیله زینب است
خوش به حال سوریه از او گرفـته آبرو            خوش به حال علقمه، ماهش کفیل زینب است
خوش به حال آن فدائی‌های مظلوم حرم            زندۀ جاوید شد هر کس قتیل زینب است
مـژده آمد زائـران کـربـلا را از بهـشـت            چایی شیرین موکب سلسبیل زینب است
این هزار و چارصد ساله خودِ توحید هم            ماتِ مات از جملۀ هذا القلیل زینب است

در مناجات سحر خوبان صدایش می‌کنند
عبد زینب هر که شد عبد خدایش می‌کنند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای دل دیوانه خاک پای زهرا را ببـوس            هر که این روزی ندارد تا بگردد زینبی

جـای لالایی چـرا زهـرا بـرای زیـنـبش            نغمۀ جانم حسین جانم حسین سر داده است

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

قـمری باز رسید و به دلـم نـور افتاد            ناخـودآگاه مسـیـرم به رهِ طـور افتاد
بی خبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد            قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد


گفت بنْویس که آن روح عبادات آمد
صلواتی بـفـرست عـمـۀ سـادات آمد

دست بردم به قـلم قـافـیه‌ام نام گرفت            نام زینب به لبم خورد و لبم جام گرفت
و از این حالت خوش سینه‌ام آرام گرفت            مهر او از دل من غـصۀ ایام گرفت

از قدومش به دلـم شـوق مناجات آمد
صلواتی بـفـرست عـمـۀ سـادات آمد

عرض تبریک که یا فاطمه دختر زادی            دختری با جَنَم و هـیبت حـیدر زادی
کوثری بر نبی و کـوثر دیگر زادی            بهرِ دین نبـوی خودْ تو پیـمبر زادی

دخـتـر شـیـر خـدا قـبـلۀ حاجـات آمد
صلواتی بـفـرست عـمـۀ سـادات آمد

گفت در حالت بیداری و در خواب حسین            جان نثار توأم ای حضرت ارباب حسین
شده از داغ تو جسمم به تب و تاب حسین            کوفه و شام شدم بهر تو نوّاب حسین

تبرِ بت شکـن کـوفـه و شـامـات آمد
صلواتی بـفـرست عـمـۀ سـادات آمد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیرحسین آقایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تا باب فـیـض، رو به دلـم باز می‌شود            شعرم به شـوق مـدح تو آغاز می‌شود
همچون کـلیـم کار من اعجـاز می‌شود            احـسـاس قـلـبی‌ام به تو ابـراز می‌شود


تا با توأم به مردم دنیا چه حاجت است
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟

خاتون مشـرقـین سـلام عرض می‌کنم            ای عینِ نور عین سلام عرض می‌کنم
بانـیِ عـالـمـین سـلام عـرض می‌کـنـم            آرامـش حـسـیـن سلام عـرض می‌کـنم

این جمله، حرف قلبی هرچه برادر است
روزی که آمدی به زمین روز خواهر است

چشم و چراغ عترت طاها خوش آمدی            آئـیـنـه‌دارِ هـیـبـت مـولا خـوش آمـدی
ای امتداد حضرت زهـرا خوش آمدی            سـوّم امــام زادۀ دنــیــا خــوش آمــدی

آنسان که شرح عاشقی تو شنیدنی‌ست
لـبخـند تو به چهـرۀ اربـاب دیـدنی‌ست

چون در قفای عشق خودت با سر آمدی            بر هر چه عاشق است در عالم ( سرآمدی )
ای افـتخـار کـرده به تو ذات سرمـدی            الحـق کـه تـو ( عـقـیـلـۀ آل محـمّدی )

درد از دل رسول به سرعت عبور کرد
با تو خـدیجه باز در عالم ظهـور کرد

در تو صفـات ذات خُـدا جلـوه‌گـر شده            در خاک با تو مهر و وفا جلوه‌گر شده
اوج مقـام صبـر و رضا جلـوه‌گر شده            کرب‌ و بلا به شـام بـلا جـلـوه‌گـر شده

تـو آمـدی که زخـم مـدیـنـه رفـو شـود
با خطبه‌ات بساط سـتم زیر و رو شود

از شان تو خُداست که سر در می‌آورد            سلطـان انبـیـاست که سـر در می‌آورد
زهراست، مرتضاست که سر در می‌آورد            مظلـوم کـربلاست که سر در می‌آورد

چون در خُـور مقـام تو جز این نداشته
اسـم‌ تو را خـدای تو( زینب ) گـذاشته

بـا دیـده، دیـدن تـو مُـیّـسـر نـمـی‌شـود            نـوری و خـاطـر تـو مُـکـدّر نمی‌شـود
بی‌تو حـسـین زنـدگی‌اش سر نمی‌شود            جز تو کسی که زینت حـیدر نمی‌شـود

با احـتـساب اینـکـه تـویی زیـنت عـلی
قـطعاً یکی‌ست خَلق تو با خلقـت عـلی

اسـتاد تـو خـداست، خُـدایی عـلـیـمه‌ای            صـدّیـقـه و مُـطـهّـره‌ای و فـهــیـمـه‌ای
شخصاً شبیه فـاطمه حـق را نـدیـمه‌ای            اُخت الکـریم، بنت کـریم و کـریـمه‌ای

از بس که مثل شیـرخدایی تو شیـرزن
بـا دیـدن تـو یـاد پـدر مـی‌کـنـد حـسـن

کـوریِ چــشـم جُـمـلـگـیِ بـد نـهـادهــا            هـیـچ انـد در بـرابــرت، ابـن زیــادهـا
مـا نـیـسـتـیـم پـیــرو کـج اعـتـقــادهــا            عـین نـفـهـمـی اسـت اگـر بـی‌سـوادهـا

گفتند شام و کـوفـه تو را بی‌نـقـاب دید
بالله؛ حجـاب نیز تو را در حجـاب دید

داغی که پـیـر کرد تو را درد شام بود            با اینکه دورتـان هـمه جـا ازدحـام بود
با تـو وقـار اهـل حــرم مـســتـدام بـود            آنجا که حُبّ حـیدر و زهـرا حرام بود

با بـودن تـو شعـبـه‌ای از کـربـلا شـده
در زیـنـبـیّـه‌اش نـجـف از نو بـنـا شده

اندازۀ تو هـیـچ کـسی غـم نـدیـده است            داغی که دیده‌ای تو مُحـرّم ندیـده است
نسل بشر که هیچ مَلَک هم ندیـده است            با اینکه درد و داغ، دلت کم ندیده است

جز حمد کردگار دمی بر لب تو نیست
جز یا حسین زمزمۀ هر شب تو نیست

در قـتـلگاه پـیـر شـدی خـاک بر سـرم            از جان خویش سیر شدی خاک بر سرم
گفتـند که اسیـر شـدی، خـاک بر سـرم            با شمر هم مسـیر شدی خاک بـر سرم

خاکم به سر که هـمسـفـر اشـقـیـا شدی
از یــادگـار مــادرت آخـر جــدا شـدی

شد مثـل مـادر تـو نصیب تو سـوخـتن            بستند هر دو دست تو را چون ابوالحسن
نه یوسـفی برای تو مانـد و نه پـیـرُهن            گـفـتـی دم وداع بـه ســالار بـی‌کــفــن

«چون چاره نیست می‌روم و می‌گذارمت»
«ای پاره پاره تن به خدا می‌سپارمت»

: امتیاز
نقد و بررسی

بیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

شد مثـل مـادر تـو نصیب تو سـوخـتن            بستند هر دو دست تو را چون ابوالحسن

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

نوری تلألو کرد و دنیا را بهم ریخت            شوری رسید و حنجرِ ما را بهم ریخت
نورش شد عالمتاب و تا عرشِ خدا رفت            نظم و نـظــامِ اهـلِ بـالا را بهم ریخت


از خـانـۀ زهـرا و حـیـدر؛ آیـه سر زد            چون مصحفی شد کلّ معنا را بهم ریخت
زیـنِ اب اسـت و زیـتِ دامانِ ولایـت            با گریه‌هـایِ خود ابیهـا را بهم ریخت
در امـتـدادِ اشک هـایـش، مجـتبی را..            حتّیِ دلِ رنـجور زهرا را بهـم ریخت

آرامـشش در دامن نورِ دو عـین است
لبخنـدِ او بـا دیـدنِ رویِ حـسـین است

آمد کـه تـا پـشـت و پـناهِ عـشـق گردد            آمد که تا مـست از نـگـاهِ عـشق گردد
آمـد کـه بـا ظــرفـیـت بـالایِ روحـش            مهمـان پـذیـرِ درد و آهِ عــشـق گـردد
این بانویِ عظمایِ عالم بی‌نظیر است            او آمــده گـردی به راهِ عـشــق گـردد
می‌پرورد این شیـر را شـیرِ شـجاعت            بعد از حسین او سرسـپاهِ عـشق گردد
در شامِ تـاریکِ زمـانه بی‌کم و کاست            او آمــده نـــورِ نــگـاهِ عــشــق گـردد

این زینب است پیغمبری از جنسِ حیدر
بـر هــیـبـتـش بـر قـدرتـش اللّه اکــبـر

پـیـغــمـبـری اسـلام حـاویِ پـیام است            بر مـردمِ دنـیـا پـیامـش بـا سـلام است
این زینب است و احـترامش بی‌تعّـلـل            واجـب تـرین والاتـریـنِ احـتـرام است
این زینبِ مولاست کـارش مـطـمـئـنـاً            در بُرهه‌هایِ مخـتـلف تنهـا قـیام است
بی‌حرمتی بر چادرِ بـانـویِ عـصـمت            حتّی به قدرِ گفـته‌ای اصلاً حرام است
عبد و غـلامـی در حـریـمِ پـاکِ زینب            بهرِ گـدایانِ حـسـین حُـسنِ خـتام است

شـکـرِ خـدا کـه نــوکــرِ این آسـتــانـم
سنگـش به سیـنـه می‌زنـم تا مـی‌توانـم

عاجـز شـده گـفـتـار ما ادراکَ زیـنب            بــالاتـر از پــنـدار مـا ادراکَ زیـنـب
باید هزاران سال کـسبِ معرفـت کرد            در مـحـضـرِ دلدار مـا ادراکَ زیـنـب
او مـریم است و دخـتـرِ قـدّیـسـۀ دهـر            آئــیـــنــۀ کــــرّار مــا ادراکَ زیـنـب
مدحش فراتر از عـقولِ عـالمین است            صدیـقه است انـگـار ما ادراکَ زینب
ایکاش شعری در خورِ شأنش سرائیم            الکن شـدم در کـار مـا ادراکَ زیـنـب

اللّه اکــبـر از مــقـامِ بــانـویِ عــشــق
مبهـوتم اصلاً از قـیـامِ بـانـویِ عـشـق

ما گـریه کُـن‌ها را بـپـایِ او نوشـتـنـد            ما سـیـنـه‌زن‌ها را بـرایِ او نـوشـتـنـد
این حنجره‌ها وقـفِ بی‌بی باشد و بس            ذکرِ حـسـین را با صدایِ او نـوشـتـند
بال و پـری دادنـد تا دورش بـگـردیـم            پروازِ مـا را در هــوایِ او نـوشــتـنـد
در روضه‌ها تا می‌تـوانی یـاد او باش            چون روضه‌ها را با نـوایِ او نوشتـند
امّ الـمـصـائـب بـاشـد و امّ الـعـجـایـب            مـرثـیـه را در کــربـلایِ او نـوشـتـنـد

عاجز شدیم از او به قـدرِ فهـمِ ناقـص
گـفـتـیم از بانـو بـه قـدر فـهـمِ نـاقـص

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

زینِ اب اسـت و زیـنـتِ دامانِ ولایت            با گریه‌هـایِ خود ابیهـا را بهم ریخت

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل ایراد محتوایی و عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در روضه‌ها تا می‌توانی لطمه زن باش            چون روضه‌ها را با نـوایِ او نوشتـند

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : اسماعیل روستائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

یادت دوباره کرد، بر این ذهن من خطور            مثل هـمـیشه گوشه چـشـمم شده نمـور

وا کرده‌ام دهـان به ثـنـا و شکـوهـتـان            جاری شده به روی لبم واژه‌هـای نـور


باید برای عرض ارادت به محـضرت            از کردگارتان طلبـم رخصت حـضور

آغاز می‌کـنـم سـخـنم را به نـام عـشـق            بی‌بی سلام و عرض ادب، زینبِ صبور

تو آمدی و شد همه دلهـا پُـر از شعـف            بیت علی و فاطمه هم غرقِ در سرور

تو آمدی و حُسنِ حسن، حُسنِ مطلعـت            شد نیمه حسین در این خانه جفت و جور

ای اسوه حجاب و حـیا، عـفّـت و وقار            ای جانشین فاطـمه چـشمِ بد از تو دور

ای کـوه صبر، کعـبه غـم، زینتِ عـلی            مـانـنـدِ مـادرت شـده‌ای مـایــۀ غــرور

من محو این حماسه و این عشق می‌شوم            وقـتی که زنـدگیِ تو را می‌کـنم مـرور

در کـربـلا مـقـامِ رفـیعـت گـرفـت اوج            باید نکـرد سـاده از این مـرحله عـبور

بودی مطیعِ محض حسین و مطیعِ یار            تسلـیمِ امر و نهـیِ ولی در هـمه امـور

نقشِ تو روز واقعه شرحش حکایتی است            صدها رساله گردد و صد جزوه قطور

امـا بـه شـام مـرتـبـه‌ات فـرق مـی‌کـنـد            حیدر نمـود در همۀ صحـنه‌ها ظـهـور

دیدند دشـمنان که چـگـونه سـپـر شـدی            با جـان خـود برای هـمه زینبِ غـیـور

دیـدند که چگـونه عـقـیله خـروش کرد            غرید و داشت خطبۀ او اقـتدار و شور

آن خطبه‌ها اساسِ حکومت ز ریشه کند            گردیده بود محشر و گویی دمید صور

این دخترِ علی‌ست که با این صلابتـش            ویران نمود با نفَـسش کاخِ ظلم و زور

طاغوت شد مچاله و بیـچـاره شد یـزید            گردیده بود خار و در افـتاد مثـل مـور

امّیدِ دشـمـنان به شـکـستِ عـقـیـله بود            بُردند عـاقـبت هـمه این آرزو به گـور

حالا هـنوز پـرچم زینب به قـله‌هـاست            چـشمِ تـمـامِ حـرمـلـه‌های زمـانـه کـور

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

به به برای مرتضی جان آمده جان آمده            از دامن زهـرا یکی مهر درخشان آمده
کوثر ز کوثر باشد و زینت برای حیدرست            از بهر دیدارش نبی با روی خندان آمده


جبریل آورده زمین نامش زسوی کردگار            جن وملک بهر تـماشایـش فـراوان آمده

غرق شعف باشد حسن، خندان شده روی حسین            از بهر آنها خواهری چون روح و ریحان آمده
مولود بی مثل است او، نام نکویش زینب است            درمجمـع آل عـلی شـمع شـبـسـتان آمده
او بی معـلم عالـمه، فخر بنی هاشم بود            بهر علی مرد سخن،دختی سخندان آمده
ارثش ز مادر عصمت و بُرده دلیری از پدر            صبرِ به هـنگام بلا با او به سامـان آمده
خورشید پنجم روز در، ماه جمادی اول است            زهرای ثانی مظهـر پاکی و ایـمان آمده
هر شیعه ای غرق شعف در روز میلادش بود            در مجلس شادی او شاد و گل افشان آمده
خوش باد در این روز خوش، شهر دمشق و آن حرم            بینیم مهدی را که چون مهر فروزان آمده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

او بی معـلم عالـمه، فخر بنی هاشم بود            بهر علی مرد سخن،دختی سخندان آمده

 

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زینبِ کبری شدی تا عـشق را معنا کنی            کربلا را تا ابـد با اشـکِ خود احـیا کنی
روح بخـشیدی به آئـینِ پـدر بعد از نـبی            پیروی از مادرِ خود حضرتِ زهرا کنی


سوختی چون شمع در پای ولایت تا فقط            بیرقِ سرخِ حسین را در زمین بر پا کنی
ای علَم بر دوش از کـربـبلا تا شـامِ غـم            ای که با لبخندِ اشکت درد را زیـبا کنی
آمدی ای گـل نه تـنهـا زینتِ بـابـا شـوی            بلکه مهرت را به قلبِ عاشقانت جا کنی
در شبِ میلادت ای ماهِ دل‌افـروزِ حسین            من توسل کرده‌ تا قـلـبِ مـرا احـیـا کـنی
تو پیمبر دامـنِ زهـرا شـده مـعـراجـتـان            آمدی تا بابِ رحـمت را به رویم وا کنی
تـو رسـولِ مُـرسـلِ کـربـبـلای غـربـتـی            با سرِ بالای نـیـزه نیـمه شب نجـوا کـنی
در لـبـت آوازِ سـرخِ کـربـلا، آهِ عـطـش            دشتِ خونِ تشنه را با اشکِ خود دریا کنی
در زمـینِ کـربـلا تـحـتِ ولیِ امـرِ خـود            اقتدا بر مادرت در ظهـرِ عـاشـورا کنی
ای تـماشـایـی‌تـرین زیـبـاییِ صـبـرِ خـدا            ای که با گوشه نگاهی هر دلی شیدا کنی
در زلالِ معـرفت بی‌انـتهایی چون عـلی            این همه درد غـریـبی را کجا انـشا کـنی
زینب ای اُمّ المصائب اسوۀ صبر و رضا            هستیات را داده‌ای تا عشق را معنا کنی
کربلا بـا یـاد تو در چـشـم‌ها زیـبـا شـده            چونکه با اعجازِ نطقت ظلم را خنثی کنی
ای که راضی بر رضای حق، ممنونیم اگر            نامِ ما را در ردیفِ عـاشـقان امضا کنی
ما مدافع بر حریمت گشته‌ایم از جان و دل            کن دعا شاید شهادت را نصیبِ ما کنی!

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شروع می‌شود این شعر تازه با زینب            مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هـزار فـاطـمـه گـفـتـم هـزار تـا زینب            سـلام حـضـرت بـانـو سـلام یـا زیـنب


بـه غـیـر تو ز تـمـامی خلق دل کـنـدیم
به چـادر تو هـمیـشه دخـیـل می‌بـنـدیـم

حـیـا به پـاکی تو اقـتـدا مـکـرر داشت            علی به یمن تو در خانه‌اش دو کوثر داشت
خوشا بحال حسینی که چون تو خواهر داشت            و با تو فـاطـمه آئـیـنه در برابر داشت

می‌آیـد از گـل سـجـادۀ تـو عـطـر خـدا
فــدای نـافـلـه‌هـایـت عــقــیــلـۀ طــاهـا

اراده کرد خدا تا به عـشـق جـان بدهد            به خاک سـرد زمـیـن نور آسمان بدهد
تـو را نـشـان تـمـام پـیـمـبــران بــدهـد            که پیـش صبر شما صبر امتحـان بدهد

به آستان شما کوه سـجـده خـواهـد کرد
و هر مجاهد نستـوه سجده خواهد کرد

تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی            میان حـادثـه‌هـا شـیـر زن شدی بی بی
شبـیـه مـادر خود ممتحـن شدی بی بی            کـسای روی سر پـنج تن شـدی بی بی

همیـشـه ذکر لب اهل بیت نام شماست
منم غلام کسی که خودش غلام شماست

ظهـور عـزّت پـروردگـار خـطـبـۀ تـو            کلاس صبـر، کلاس وقـار خـطـبـۀ تو
قـرار داده به هر بـی‌قـرار خـطـبـۀ تو            دمی شد از دودم ذوالـفـقـار خـطبـۀ تو

کشانده‌ای تو به حـیرت همه نظرها را
زبـان سـرخ تو بر بـاد داده سـرهـا را

پـنـاه امـت پـیـغـمـبـر اسـت چـادرتـان            زمان وحـشت ما سنگر است چادرتان
یقین که فاتح صد خـیـبراست چادرتان            و سایـبان وسط محـشر است چادرتان

ندیـده مردی دوران به مـردی این زن
که رفته است به جنگ عقیده با دشمن

اگرچه رنـج و بـلا دیـد جـا نـزد اصلا            به راه عـاشـقی‌اش پـشت پا نزد اصلا
به جز حسین کسی را صدا نزد اصلا            و دست رد بـه غـم کـربـلا نـزد اصلا

درست مثل عـلی در نبردها غوغاست
شجاعتش بخدا چون شجاعت زهراست

عـقـیله بود ولی در حصار غربت بود            هجوم درد به قـلـبش ورای طاقت بود
همیشه سهمیه‌اش از جهان مصیبت بود            دلش شکـسته گـودال بود و غارت بود

نرفـته است ز یـادش هـجـوم سر نیـزه
سری که ذبح شد از پشت و رفت بر نیزه

: امتیاز
نقد و بررسی

بند آخر این شعر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالبش کلاً حذف شد

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

تا خودِ صبح از سرور عشق، بیداریم ما            ما لبِ پیـمانـه‌ایم از بـاده سرشـاریم ما

هُرم خورشید آمد و میخانه را تبخیر کرد            پس شبـیه ابـر، در پیـمانه می‌بـاریم ما


ما سیاهی لشکر عشقِ حسین و زینبیم            مفـتخـر هـستـیم که گـرمی بـازاریم ما

ثروت اصلی ماها خاک پای زینب است            تربتش اعلاست؛ پس دیگر چه کم داریم ما؟!

در حقـیقـت شاه، اما در لـباس نوکریم            ظاهـراً سـرباز، اما کهـنه سـرداریم ما

ما فـدایی‌های اربـابـیم و بانـوی دمشق
گَردِ راه زینـبـیم و زیر جاروی دمشق

ما همه دلدادۀ عشقیم و دلبر زینب است            هرچه که از عشق گفته می‌شود در زینب است
در بیان وصف او اعجاز، کم می‌آورد            آنکه باشد رتبه‌اش مافوق باور زینب است
اولین و بهترین شخصی که می‌آید به ذهن            در زمان گفتن معنای «خواهر» زینب است
خطبه که می‌خواند، پرسیدند از خود کوفیان            زینب کبراست حیدر؛ یا که حیدر زینب است؟!
عاشق و معشوق یک روحند، اما در دو جسم            او حسین است و حسینش هم سراسر زینب است

بر لب ما نوحه خـوان‌ها معنی دَم آمده
شور می‌گیریم، چون شور محرم آمده

آمده از عرش، جانان حسن؛ جان حسین            آنکه بیمار حسن هست و پریشان حسین
پنج تن را حق خلاصه کرده در یک شیر زن            پس تمام عشق، آمد روی دامان حسین
وحی نازل شد میان رحل آغوش حسین            آیه‌ای از کـوثـر آمـد بیـن قـرآن حسین
گر چه در آغوشِ یارش گریه‌اش بند آمده            هست اما تا هـمیـشه ابرِ بـاران حسین
با برادر گفت که من آمدم غصه نخور!            حرف می‌زد چشمِ او با چشم گریان حسین

اولـین دیـدار اینـجـا بـود، امـا آخـرش
بود در گودال، آنجا که جدا می‌شد سرش

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

از آن روزی که این زیبنده زینب نام می‌گیرد          فقط از چشم‌هایِ یک نفر الهام می‌گیرد

محمّد نه، علی نه، فاطمه نه، مجتبی هم نه          فقط پروانه در آغوشِ گُل آرام می‌گیرد


گـلستانِ علی با او شمیمِ دیگری دارد          شقایق دارد از چشمانِ لاله جام می‌گیرد

علی می‌بوسد از پیشانی‌اش آیاتِ کوثر را          علی در آیِنه« تکبیرة الاحرام » می‌گیرد

روایت می‌کند « الجارُ ثُمَّ الدّار» را باران          که چترِ مهربانی بر سرِ ایتام می‌گیرد

دلِ خونِ حسن با خنده‌اش آرام خواهد شد          کرامت از کنارِ نـامِ او اکرام می‌گیرد

یقین دارم کلیدِ کربلا در دستهایِ اوست          که در این راه زینب اختیارِ تام می‌گیرد

نمازِ سرخِ عاشورا پس از هفتاد و دو رکعت          فقط با سجده‌هایِ سبزِ او فرجام می‌گیرد

گلی که خنده‌هایش را ندیده دیدۀ خورشید          حجاب از خارِ صحرا هم شباهنگام می‌گیرد

اگر روضه بخواند خیزران هم اشک می‌ریزد          اگر زینب بخواهد معجزه انجام می‌گیرد

شکوهش می‌کند خم قامتِ گلدستده‌ها را هم          به زیرِ گامِ او ویرانه استحکام می‌گیرد

چراغِ خطبه‌هایش ظلمِ شب را کور خواهد کرد          چنان که صبحِ صادق انتقام از شام می‌گیرد

خبر در امتدادِ چشم‌هایش می‌رسد از راه          می‌آید ننگ را از دامنِ اسلام می‌گیرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خروشِ اشکهایش می‌کند خون قلبِ محمِل را          و از پیشانی‌اش شعرِ حماسی وام می‌گیرد

بیت زیر در تمام سایت ها بصورت زیر آمده است که احتمالا اشتباه تایپی است لذا جهت رفع نقص تغییر داده و اصلاح شد.

دلِ خونِ حسن با خنده‌اش آرام خواهد شد          کرامت از کارِ نـامِ او اکرام می‌گیرد

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

خـانـۀ فــاطـمـه امـروز تـمـاشــا دارد            تــحـفـه‌ای از طـرف عـالـم بـالا دارد
سجدۀ شکر علی دارد و این؛ جا دارد            پس از این خون خدا زینب کبرا دارد


کـوثـر جان نـبـی کـوثـر دیـگـر آورد
هـمـسر شیـر خـدا فاطمه دخـتر آورد

رونق خانۀ زهراست سر و جان به فداش            اولین دختر مولاست سر و جان به فداش
کوثر دوم دنیاست سر و جان به فداش            شاهد غربت باباست سر و جان به فداش

اسـوۀ صبـر و وفـا دخـتـر زهـرا آمـد
مـژده ای اهـل ولا زیـنب کـبـری آمد

این که ویرانۀ دلها ز غمش آباد است            این که هاجر به کنیزیِ درش دلشاد است
این که آیینۀ زهـرا و عـلی بنیاد است            این که در صبر و وفا بر همگان استاد است

این که زینِ اَب و هم قافلۀ پنج تن است
شافع روز جزایِ من و امثال من است

هاجر و آسیه، حوّا همگی خاک درش            علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش
کفـو زهرا بود و هاشمیان گرد سرش            او علمدار حسین است و حسین در نظرش

از ولادت هـمه دم پـشتِ بـرادر بـوده
ذوالـفـقـار سخـنـش حـیـدرِ دیگر بوده

صـدف آل کـسـا حـضـرت زینب آمـد            دخـتر شـیر خـدا حـضرت زیـنب آمد
گـهـر آل عــبـا حـضـرت زیـنـب آمـد            قـاصـد کـربـبـلا حـضـرت زیـنب آمد

از ســفــر آمــده و داغ بــــرادر دارد
با خود هفتاد و دو تا نامۀ بی‌سر دارد

تو پرستاری و عالم همه بیمار تو شد            مـا گرفـتار تو اربـاب گـرفـتار تو شد
یوسف فـاطمه راهی سرِ بازار تو شد            نام دین مانده اگر مانده از ایثار تو شد

ما مسلـمان شدۀ هـمّـت و ایـثـار توأیم
از ازل تا به ابـد جـمله بدهکـار توأیم

خاطرت جـمع کـنار حرمت ما هستیم            جان نـثـار تو و ذریـۀ زهـرا هـسـتـیم
این عجب نیست که ما شیعۀ مولا هستیم            دست داعش نرسد بر حرمت تا هستیم

نه فـقـط بهـر بـقـایِ حـرمت سربازیم
وسـط خاک بـقـیع پنج حـرم می‌سازیم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با آیات قرآن در جایگاه ویژۀ حضرت مریم تغییر داده شد

این که ویرانۀ دلها ز غمش آباد است            این که مریم به کنیزیِ درش دلشاد است

مریم و هاجر و آسیه همه خاک درش            علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مرضیۀ عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشیدِ عرش و أرض و‌ سما آفریده شد            عـشـقِ خـدا و شـیـرِخـدا آفـریـده شـد

اسـطــورهٔ نـجـابـت و دردانــهٔ وقــار            مـحــبــوبـهٔ تــمـام نـمـا آفــریــده شـد


از اقـتـدارِ چـادر او کـعـبه شرم کرد            آئـیـنـه دارِ حُجـب و حـیا آفـریـده شد

بر دستهـای عـالـمِ بـالا نگـین نشست            دُرّ رکــابِ آل کـــســا آفــریــده شـــد

زینب رسید و پـشتِ درِ خـانـهٔ عـلـی            گـرد آمـدیـم و خـیـلِ گـدا آفـریـده شد

جانم فـدایِ سـورهٔ وٱلعـصرِ فـاطـمـه            بسکـه صبـور بود… بلا آفـریـده شد

ذکر قـنـوتِ نافـلـه‌اش «یاحسین» بود            اصـلا بـرایِ کـرب وبـلا آفـریـده شد

سر را به سجده داشت به همراهِ کائنات            بر تـربتی که محـضِ شِفا آفریده شد!

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای قـبله‌گاه حور و ملک گاهـواره‌ات            می‌جـنـبد آسـمان و زمین با اشاره‌ات

ای درّ آبـــــدار یــدالــلــه، تـــا ابــــد            بـرپـاست در دیـار نـجـف یـادواره‌ات


این بیت را به فـاطـمه تـقـدیم می‌کـنم            بانـو مـبـارک است نـزول دوبـاره‌ات

زینب تو کیستی که به دیوان شاعران            پـیـدا نـمـی‌شـود مـثـل و اسـتـعـاره‌ات

خـاتـون کـنـیزهای شما بـرگـزیـده‌انـد            شد هـمـسـر خـلـیل خـداونـد سـاره‌ات

حق می‌دهم اگر که بیفـتد کلاه عـرش            با زل زدن به شـأن رفـیـع مـنـاره‌ات

دریـای بی‌کـران بـخـدا چـشـم آفـتـاب            یک بار هم ندیده به خوابش کناره‌ات

دین خطبه‌ای برای بقا خواست، باز نیست            در کار خـیر حاجت هیچ استخـاره‌ات

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : مخمس

آب زنــیــد راه را آب حـــیــات آمــده           کـوثـر کـوثـر نـبی، عـلی صفات آمده
عـلـیـمـه و فـهـیـمـۀ فـاطـمـیـات آمــده           قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می‌رسد


دیدۀ جهل کور شد زآنکه عقیله می‌رسد

جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه           چشمۀ نوش مرتضی، آب زلال فاطمه
بزرگ؛ خواهر حسن، شهپر بال فاطمه           زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی‌شود
بی‌همگان بسر شود، بی‌تو بسر نمی‌شود

دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد           نیّـرۀ نبی به جز شمـس و قـمر نیاورد
مـادر دهـر می‌سـزد دگر پـسر نیاورد           چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است
نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است

چه زینبی که عرش را سریر خویش می‌کند           چه زینبی که صبر را اسیر خویش می‌کند
چه زینبی حسین را امیر خویش می‌کند           حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است
علم زمین نمی‌خورد، علم به دوش زینب است

حُبّ علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد           مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد
بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد           در این سرا هزارها فضّه جلیله می‌شود
ولی میان این حرم یکی عقیله می‌شود

عـقل به زانـو آمد از درایتی که داشته           لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته
خجل شده عبادت از عبادتی که داشته           عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته‌اش
نـمـازهـا فـدای آن نـافـلـۀ نـشـسـته‌اش

به دستهای او اگر طناب گیر کرده است           شمر کجا، عقیله را حسین اسیر کرده است
رخت اسارت عمه را چقدر پیر کرده است           کـنـیز می‌شدم اگر سایۀ بـر سـرم نبود
عمه پس از حسین اگر مدافع حرم نبود

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : عماد بهرامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

چه کسی مثـل تو آنـقـدر اُبهّـت دارد!؟            با خدایت چه کسی این همه اُلفت دارد!؟
خون ما پایت اگر ریخت، حکایت دارد            سر شکستن ز غـم عشق تو لذت دارد


هـمـچـو کـعـبه حـرمت نیز قــداسـت دارد

خـونـمان ریخته با عـشق شما در فکّه            تا ابـد هـست به دامـان سـتـم این لـکّـه
سوریه سیـنه سپـر کرده عجـم تا بلکه            زود آغــاز شـود حـمـلـۀ فــتــح مـکّـه

مثل عـباسِ عـلی، شیعه شجاعت دارد

شـرّشان یکـسره کـم می‌شود اِنـشاءالله            شهـرشان پُـر ز عَلَم‌ می‌شود اِنـشاءالله
مکـه هم مـال عـجـم‌ می‌شود اِنـشاءالله            و ‌بـقـیـعـی که حـرم می‌شود اِنـشاءالله

بنـویـسـید که این قـصه حـقـیـقت دارد

تو به عـشاق عـلی روشـنی قـبر شدی            جبلُ‌الرَّحمِه که بودی جبل الصبر شدی
گاه خورشید سماوات و گهی ابر شدی            اخـتـیاری نـشدم سائل تو، جـبـر شدی

بـه گـدای تــو ‌خــداونـد مـحـبـت دارد

شرف‌الشمس علی، ماه ثناگستر توست            کهکشان هم که خودش گوشه‌ای از محور توست
جبرئیل و همۀ عرش به زیر پَر توست            علت خـلقـت بابای جهان مـادر توست

شجره نامه‌ات ای سَرو چه شوکت دارد

آفـریـدند تو را رحـمت بـی حـد بـاشی            علی و فـاطمه، اصلا خود احمد باشی
آفـریـدنـد بـه یـکـتـایـی سـرمـد بـاشـی            از ازل تـا ابـدالـدهـر تـو بـایـد بـاشـی

به وجـود تو خـداونـد تـو عـادت دارد

ما که یک لحظه نکردیم در اوصاف تو شک            هرکسی نیست مرید تو و حیدر به درک
می‌رسد منتـقم و ظلم شود زهره ترک            می‌شود روی در کعبه «مدد زینب» حک

کعـبه خـیلی به ضریح‌ تو ارادت دارد

در رسیدن به خدا شد حرمت قبله‌ترین            سرزمـین تو بلاخـیز ترین جای زمـین
ای خـرابـات حـسیـنـیـه‌ات آبـاد نـشـین            صفر تا صد نظر توست اگر روح الامین

با غـلامـان شـمـا طـرح رفـاقـت دارد

تو بزرگی تو عظیمی تو جلیل القدری            تو که بالاتر از افـلاک وشکوه بدری
تو که در مجـلس الله هـمیـشه صـدری            من و مدح تو!؟ به والله قسم «لا أدری«

هرچه گفتند در اوصاف تو صحت دارد

نفست گرم که با خـطبه قـیامت کردی            آن چهل روز چه مردانه امامت کردی
جبل الصبری و با صبر شهامت کردی            کوه را هم که خودت خوش قد و قامت کردی

هـنـر تـوست اگـر کـوه صـلابت دارد

حیف شد در همۀ کوفه کسی مرد نبود            هیچکس با تو ‌در آن شهر هماورد نبود
تـازه اصلاً خـبر از پـارچـۀ زرد نبود            هـمۀ کـوفـه به زیر قـدمت گـرد نـبـود

غضب چشم تو واللهه که وحشت دارد

بـخـت با قـافـلـۀ خـسـتـۀ تـو یـار نبـود            حق تو این هـمه نامـردی و آزار نبود
هیچکس چون تو به ارباب مددکار نبود            جـای اولاد عـلـی که سـرِ بـازار نبـود

بـخـدا ایـن هــمـه آزار قــبـاحـت دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان سر به چوبۀ محمل زدن حضرت زینب تغییر داده شد. زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر خود را مشکن، خون تو قیمت دارد

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای ضریحت به قـدمهای خدا قبله‌ترین            سرزمـین تو بلاخـیز ترین جای زمـین

هـیچ زاری به پـریـشـانیِ تو زار نبود            جـای اولاد عـلـی که سـرِ بـازار نبـود

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمدعلی نوری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : چهارپاره

پیداست از عفاف تو معصوم بودنت            از عـزّت مـدام تـو مـخـدوم بـودنـت

هـسـتی پـناه شیـعـه و آزادگـان دهـر            در اوج بی‌پـنـاهی و مظـلـوم بـودنت


ای انـعـکـاسِ طلعـتِ تـابـانِ پـنج تن            ای بازتابِ عـصمت و ایـمان پنج تن

ای مظهر شهامت و از خودگذشتگی            یک عمر، بی‌قرار و پریشان پنج تن

بـاران بی‌امـان حـیـا از تو می‌چکـید            یک عمر در محله کسی روی تو ندید

هـمـسایه‌ای نـدیـد کـسی بین خـانـه‌ها            گوید دمی طـنـین صدای تو را شنـید

جانم فـدای ستر جـمـیل و حجـاب تو            اصلا حـسابِ غـیر کجا و حساب تو

تا روز حشر هم که بخوانند سیره‌ات            مخـتـومـه ناپـذیـر بود این کـتـاب تو

شب ها زمان سیر و سفـرنامۀ تو شد            هر شب، به وقت نافله هنگامۀ تو شد

آری حسین گفت « ز یادت مبر مرا «           دلدادگی محـض به حق، جامۀ تو شد

آئـیـنه‌ای تو فـاطمه را پیـش چـشم ما            کـردی دفــاع، از عَـلـَم حـجّـت خــدا

او بر غدیر گشت مدافع به خون خویش            گـشـتی تو هم مـبـلّـغ پـیـغـام کـربـلا

مـرآت کـبـریـا شـدنـت در بـر یـزیـد            بـنـد دل از دل هـمـۀ روبه‌هان بـریـد

مثل پیـامبر که سخـنران شدی، شدند            لرزان ز صولت تو پـلـیدان شبیه بید

مات است دیدۀ تو به روی حسین و بس            پرواز می‌کنی تو به سوی حسین و بس

شرطت به ضمن عقد بُوَد حول این کلام            هستم همیشه خادم کوی حسین و بس

روح خوشی به خانۀ زهرا دمیده‌ است            باران اشتیاق ز پلکـش چکـیـدهاست

مولای مان علی شده لایوصَف از شعف            گـویا صـدای آمـدن نـورسـیـده ‌اسـت

یکپارچه جواهری، ای بر پدر، نگین            سر تا به پات لوءلوء و پا تا سرت ثمین

خوشبو شبیه فاطمه، خوش رو چو مجتبی            مـحـبـوبـۀ اهـالـی ِافـلاک در زمـیـن

زینب ” گذاشت نام تو را آفریدگار            ای آنکه شد مـعـلـم عـلـم تو کـردگار

هستی شجاع، مثل حسینت که شد شهید            ای قـدرت کـلام تو مانـنـد ذوالـفـقـار

ای زینت عـلـی، ثـمـر جان فـاطـمی            مـحــبـوبـۀ هـمـیـشـگـی آل هـاشـمـی

فرقی که نیست، بر حسنین است یا به تو            باران اشک، چون تو به آنها ملازمی

ای آیـت و مــفــسـر قــرآن کــربــلا            ای قـبـلـه گـاه دیـدۀ حــیـران کـربـلا

ناموس شیـعـیـان شده حالا حـریم تو            آنـجـاسـت قـتـلـگـاه مـریـدان کـربـلا

مسـکـین صـادقـی به در خانۀ عـلـی            از او طلب نمـود طـعـام و غـذا ولی

چـیزی نبود خـانـۀ شان غیر سهم تو            گفتی به صوت فاطمی‌ات؛ خوش نوا، جلی

مادر بده تو سهم مرا دست آن فـقـیر            طاقـت ندارم اینکه ببـیـنم ورا حـقـیر

ما هم گرفـته‌ایم دو دستان خـویش را            پیش تو کاسه وار… الا بضعة‌الامیر!

تک تک قلوب ما هـمه بانو برای تو            یک یک کنار هم سر ما فرش پای تو

ما هیچ، هر چه هست بُوَد مال اهلبیت            ای خواهر حسین، بهشت است جای تو

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوبـاره سایۀ حـق روی مردم افتاده            تـو آمـدی و زبـان از تـکـلّـم افـتـاده

بعید نیست که آدم به شوق پابـوست            به دام وسـوسه انگـیـز گـنـدم افـتاده


میان روی تو و ماه آسمان عمریست            جهـان به معـضل سوء تـفاهم افتاده

کـنار جزر و مد خـنده‌های دلچسبت            به جان حضرت دریـا تـلاطم افتاده

چو جان به سینه تورا می فشارد ارباب و            به گـونه‌هـاش دو چـال تبـسّـم افتاده

غـبار چـادر خود را تکـان بده بانو            که کـائـنـات به فـکـر تـیـمّـم افـتـاده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

میان ماه تو و ماه آسمان عـمریست            جهـان به معـضل سوء تـفاهم افتاده

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مجتبی قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

خـدا به کوثر خود کـوثری عطا کرده            برای مَظهـر حق مُظهـری عطا کرده

علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب            برای شیر عـرب گـوهری عطا کرده


مـقـربـــان الــهــی گــدای درگــاهـش            خـدا به خـیل ملک دلـبری عطا کرده

به خـنده، باز شده غـنچـۀ لـبان حـسن            که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده

حـسـیـن آمـده قـنـداقـه را بـغـل گـیـرد            خدا به خـون خـدا لشگـری عطا کرده

دخیل یک نخی از معجـرش پیـمبرها

فـقـیـر یک نظـرش می‌شـوند اکـبـرها

چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است            علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است

دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است            به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است

حقیقتی است که دختر به مادرش برود            چقدر چهرۀ او چون جمال فاطمه است

که هست؟ سبـط نـبی زینت دل حـیدر            که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است

به شام و کرب‌و‌بلا طرز خطبه‌خوانی او            نـشان دهـنـدۀ اوج جـلال فـاطمه است

بــیـان کـنـنـدۀ قــرآن، مُـفـســر آیــات

بـگـیـر دست مـرا ای عـقـیـلـۀ سادات

نبی است زینت هستی و زینتش کوثر            علی است زینت عرش و تو زینت حیدر

تمام عـلت خلقت اگر چه فـاطمه است            تویی به حضرت ریحانه برترین دختر

تو آمـدی که تجلّی کـند صبـوری حق            به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر

رسیده‌ای که ببخـشد خدا به "العفوت"            حــسـیـنـیـان گـنـه‌کـار را دم مـحـشـر

حسین فلک نجات است و کشتی ایمان            برای کـشـتی حـق ناخـدایی و لـنـگـر

بـدون هیچ مـعـلـم تو عـالـمـه هـسـتی

پـناهـگـاه ولایت چـو فـاطـمـه هـسـتی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

از « غلام» خانه‌اش « مولا» اگر یادی کند           از محالات است « بنده» میل آزادی کند
از «خرابات» است چیزی به رعیت میدهند           حیف از آن که مستمندی قصد «آبادی» کند


رونق سائل یقینا در سماجت کردن است           سائل درمانـده حق دارد که فـریادی کند
دست خالی را کریمان بیشتر پر می‌کنند           شکرِ حق، سائل از این لطف خدادادی کند
به خودش رنگ خزان هرگز نبیند هرکسی           در بهـار زنـدگـانی رو به این وادی کند
شـیعه بایـد با غـم آل عـبا غـمگـین شود           با سرور و شادی این خـاندان شادی کند

شیعـۀ زهـرا و حـیـدر بهـتـرین امت اند
زینـبـیون باز هم جشن ولادت دعوت اند

وعدۀ کوثر خدا از عرش اعلی داده است           زینب کبری که نه، زهرا به زهرا داده است
فـاطمه سـرتا به پا و فـاطمه پا تا به سر           راضیه، مرضیه، هانیه و حورا داده است
مـادری را دخـتری پرهـیزکار و مؤمنه           مادری را دختری در اوج تقوا داده است
هم نفس، هم راه، هم دل، هم نشین و هم زبان           بـه عـلـیّ مـرتـضی اُمّ ابـیـهـا داده اسـت
مـادر عـیسی کجایی!؟ به علی و فـاطمه           حضرت حق مریمی با دو مسیحا داده است
آسمان از برکـتـش بار دگر جانی گرفت           با غبار مقـدمش رونق به دنیا داده است
زین اَب خـواندش خـدا بین تمام دختران           نـام زینب زیـنـتـی بر نام بابـا داده است
گاه می‌گوید حسین و گاه می‌گوید حـسن           یعـنی از بـدو تـولد دل به آنها داده است
زانوی هرکس در این دنیا رکاب او نشد           پس قدمگاهش عجب شأنی به سقا داده است
در دم و در بازدم هایش برکت جاری است           بانویی که روزی یک عمر ما را داده است

سـالـهـا در سـایـۀ الـطـاف او آســوده‌ایـم
ریـزه خـوار عـمۀ سادات زینب بـوده‌ایم

به پدر باشد هـمیـشه دخـتـران تاج سرند           از بـرادرها بـپرسی بی‌قـرار خـواهـرند
گرچه همواره پسر باشد عصای دست لیک           اکـثــر اوقـات دخـتـرهـا وزیـر مـادرنـد
در مقام و شأن و ارج و قرب این مولود بس           ناز این دردانه را زهرا و حیدر می‌خرند
چشم بر روی کسی غیر حسینش وا نکرد           بسکه این خواهر برادر عاشق یکدیگرند
این عقیله جای خود ذریه‌اش هم مثل او           در کرامت فاطمه و در شجاعت حیدرند
بچه‌های او ره صد ساله را طی کرده‌اند           بچه‌هـایش شافـعی از شافـعان محـشرند
زیر پایش را پیـمبر زاده‌ها جارو کـشند           خادمینش یک سر و گردن ز ما بالاترند

مثل او شاه نـجـف دیگـر ندارد دخـتری
«قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری«

مدح او را با غزل با مثـنوی باید سرود           نذر او صد مثـنوی معـنوی بایـد سـرود
بهترین‌ها را همیشه «بهترینها» لایـق اند           بهتر از سعدی و شمس و مولوی باید سرود
شـاه بیت آفـرینـش دخـتر شـیر خـداست           در رثایش مصرعی اما قوی باید سرود
از نـیاز دنـیـوی که بی‌نـیازم کرده است           پس به شوق هدیه‌های اخروی باید سرود
«کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر»           این غزل را پشت مرز خسروی باید سرود
در تـمام عـمر تـسلـیم ولایت بـوده است           دفتری از این «شکوه پیروی» باید سرود
چـادران مـادر مـا انـقـلابی زیـنـبی ست           سال‌ها از فـتـنه‌های پهـلویی بـاید سـرود
از غروب سرخ عاشورا که روزی بگذریم           از طلوع سـبز صبح مهـدوی باید سرود
اردبیل اهـلیـنده وار آیـری ارادت زینـبه           شعر را شیوا به سبک «منزوی» باید سرود

«آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه با سرّ شهادت بوده محرم زینب است»
لطـف بـسیـارش گـدای آسـتـانـم می‌کـنـد           دست اعجـازش سـلـیـمان زمانم می‌کـند
بـا تـولا بـا تـبـرّا ایـن دو بـال عــاشـقـی           شـور عـشقـش رهـسپار آسـمـانم می‌کـند
عشق بیماری است یک بیماری فوق جنون           عـاقـبت رسـوای نزد این و آنـم می‌کـنـد
عشق گاهی یک چمدان دل شده سوی حرم           عشق کم کم عـاشـقی بی‌خانـمانـم می‌کند
عشق سر بندی به پیشانی من می‌بـندد و           شب به شب در زیـنبـیه دیده بانم می‌کند
بی‌گمان مویی که من با عشق او کردم سپید           میرسد روزی که در محشر جوانم می‌کند
عشق من را حنجره‌ای کـربلایی می‌دهد           عـشق روزی صادق آهـنگـرانم می‌کـند
عشق من را می نشاند بر فراز منبر و           شصت و نه شب نذر زینب روضه خوانم می‌کند
کربلا با چشم خود دیده است زینب پیر شد           غـصۀ قـد کــمـان آخر کـمـانـم مـی‌کـنـد

هر دل آشفته‌ای که غرق در تاب و تب است
بی‌قـرار روضـۀ بی‌مـادریّ زیـنب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل سکت در مصرع اول شعر و همچنین ایراد محتوایی در مصرع دوم و عدم رعایت شأن انبیاء حذف شد

تا که صورت را به پای او متبرک کنند           دسـته دسـته انـبـیـا و اولـیـا پـشت درنـد